چای داغِ داغ

آخرین مطالب
۲۰
مرداد

هر غلطی رو انجام دادن اسمش پایه بودن نیست

 خریته

۲۰
مرداد

نمیدانم دردم چیست؟؟؟

یا از تنهاییســــــــت

 یا از بودن دوســـــــــتی که دوســــــــتش دارم و نیــــــــست.....

۱۹
مرداد

۱۶
مرداد

۱۶
مرداد

وقتی کسی اندازت نیست 

دست به اندازه خودت نزن

۱۶
مرداد

خاطرات هر چه شیرین تر باشند

بعد ها از تلخی

بیشتر گلویت می سوزد

۰۶
مرداد

ویکتور هوگو میگه:

 هرگز به کسی که دوسش دارید نگید

 دوستت دارم

۰۵
مرداد

کفش کودکی را دریا برد ، کودک روی ساحل نوشت : دریای دزد.

آنطرف تر مردی که صید خوبی داشت روی ماسه ها نوشت: دریای سخاوتمند.

جوانی غرق شد مادرش نوشت: دریای قاتل.

پیرمردی مرواریدی صید کرد نوشت: دریای بخشنده.


موجی آمد و نوشته ها را شست ؛ دریا آرام گفت :

بقضاوت دیگران اعتنا نکن اگر میخواهی دریا باشی


۰۵
مرداد

وقتی ملکه ورق ها دستته انقدر بر نزن

.

.

.

.

.

.

آخر تو میمونی و جوکر


۱۷
تیر

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحانات پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند اما وقتی به شهر خود برگشتند فهمیدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه ؛ امتحان دوشنبه صبح بوده است . بنابر این تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند آنها به استاد گفتند : ما به شهر دیگری فته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم به همین دلیل دوشنبه دیروقت به خانه رسیدیم ....


استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها فردا بیایند و امتحان بدهند چهار دانشجوی پینوکیوی ما روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه ی امتحانی را داد و از آنها خواست تا شروع کنند آنها به تنها سوال نگاه کردند .

 سوال این بود : کدام لاستیک پنچر شده بود ؟ !!!!